تمام کاینات تجلیگاه فروغ روی توست
و هر گلي و گلبرگي ، برگ سبزي ، سبزي چمني ، و هر سنگي و صخره اي ، و هر كوهي و تپه اي ،
و آسمان با تمام ستارگانش ، و خورشيد و ماه مهاجران كوي تواند .
كه هر ذره اي دلش به عشق تو گرفتار .
و حرم دل پر از كبوترهايي است كه هر صبح و شام به هواي كوي تو مي پرند .
و آوازشان تكرار نامكرر نام مقدس توست .
و مگر دريا با هر موجش ترا صدا نمي زند .
و زمزمه هاي رودهاي خروشان تكرار نام توست .
و آواز هر پرنده اي و سكوت هر دشتي و فرياد هر كوهي .
آواز باد در دل جنگل ، و رقص برگ ها روي شاخه ها ، و رقص ماهي ها در دل آبهاي خروشان درياها .
و طپش هر دلي ، و روشني هر چشمي ، و ضربان هر نبضي ، و رويش هر جوانه اي ، و ترنم هرجويباري .
و آواز دسته جمعي گنجشكان هر صبح و شام كنار پنجره .
و فريادشان و سكوتشان و پروازشان .
و خورشيد كه عمري ست هر صبح در تمناي تو سر از مشرق برمي كند و هر شب در چاه مغرب فرومي رود .
و ماه كه سرگردان توست .
و خندۀ گل ، و گريۀ ابر ، و كوير در حسرت زلال ديدار تو .
و تمام كائنات تجلي گاه فروغ توست .
---------------------------------------------------------------------------------------
نسیمی شدم پر کشیدم به دریا به هر لاله و گل وزیدم تو بودی
زهره و شمس و قمر، آینه گردان تو اند من در این آینه ها روی تو را می بینم
من به هر پرده ی گل نقش خدا می نگرم آشکار است که او را همه جا می نگرم
بلبل از باغ کند نغمه ی توحید بلند شاخه ها را همه چون دست دعا مینگرم
یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار
اشک در آبی چشمت چو ببینم گویی که به دریاچه ی فیروزه نما می نگرم
بلبلی بر شاخه خواند:
قل هو الله احد
آسمان لبریز شد
از صدای لم یلد
با خودش تکرار کرد
شاپرک این آیه را
رفت و آهسته نشست
لابه لای غنچه ها
معنی توحید را
روی برگ گل نوشت
باز جاری شد به دشت
عطر گل های بهشت