مقدمه:

توضيح درباره فوايد نوشتن و اينكه هر انسان كار آمد روزي بتواند بنويسد شايد كار بي فايده اي باشد چرا كه ضرورت اين امر به همگان روشن است اما انگار در برنامه ريزي جديد درسي اين مهم فراموش شده است و بديهي است كه اگر دانش آموزان هر هفته چند ساعتي را به موضوع انشايي فكر نكنند ودرباره آن ننويسند بعد از مدتي مهارت نوشتن در آنها ضعيف مي شود. وبراي بر آوردن ساده ترين نيازهاي نوشتاري خود دچار مشگل خواهند شد. ضمن اينكه نوشتن ،مزاياي جانبي ديگري،مانندپرورش خلاقيت، تفكر و مطالعه نيز دارد و براي خوب نوشتن  در مرحله اول بايد خوب ببينند و مرحله دوم با دقت گوش كنند و در مرحله سوم آنچه را كه ديده و شنيده اند بتوانند خوب بيان كنند و در مرحله پاياني اينها را بنويسند و تا زماني كه دانش آموز مراحل قبل را به دقت تمرين نكند در مرحله ي نوشتن موفق نخواهد بود.

اگر دانش آموزان يك جامعه نياموزند چگونه ذهن خود را به جريان در آورند و روح سيال خود را به تكاپو وادارند حتي اگر به مدارج بالاي علمي نيز دست يابند بي شك سرنوشت غم انگيزي در انتظار آنها خواهد بود چرا كه انشا به عنوان يك سيستم ذهني باز مي تواند زيبا ترين آموزنده آزادي باشد .  و محيط

هاي آموزشي بايد جهت پرورش خلاقيت فرصتهاي مختلفي را براي كودكان فراهم نمايند چرا كه با به كارگيري روشهاي درست پرورش خلاقيت، دانش آموزان در سطوح مختلف هنر، علم و خلاقيت را ياد مي گيرند. قبل از ورود به بحث اصلي ذكر اين نكته لازم به نظر ميرسد كه مبناي پرورش خلاقيت تخيل مي باشد اما متاسفانه برخي از مربيان تخيلي بودن دانش آموزان را امري مضر مي دانند در صورتيكه تاثير بسزايي در امر خلاقيت مي گذارد. با توجه به عللي كه دانش آموزان براي ضعف خود در انشامطرح   نموده اند‍‍‌ در مي يابيم كه محيط آموزشي مخصوصا معلم مي تواند تاثير مهمي در رشد خلاقيت و تقويت قوه ي تفكر داشته باشد.به همين جهت در اين مقاله ابتدا به تعريف خلاقيت و موانع آن پرداخته ايم و سپس درس انشا را به عنوان يكي از راههاي پرورش خلاقيت مطرح كرده ايم در اين راستا ابتدا علل ضعف دانش آ موزان را  در اين درس، كه بي ارتباط با موانع خلاقيت نيست ،بررسي كرده ايم. سپس به ارائه ي راهكار هايي براي رفع اين موانع پرداخته ايم. و در قسمت پاياني مقاله روشهاي نوين تدريس انشا را كه به طور مستقيم با پرورش خلاقيت در ارتباط است شرح داده ايم.

 

خلاقيت

خلاقيت به معناي خلق و آفرينش انديشه ها ، متفاوت نگريستن به امور و ابداع راه حلهاي جديد براي يك مساله است.  خلاقيت تشخيص و بيان مساله و ارائه راه حلهاي جديد براي آن است . اين توانايي در بشر به اندازه حافظه عموميت دارد و مي توان آن را با روشهاي معين پرورش داد . به گفته ي اندرسن " خلاقيت در كودكان امري همگاني است در حاليكه در بين بزرگسالان تقريبا وجود ندارد. خودبخود اين سوال پيش مي آيد كه بر سر اين توانايي بشر چه پيش آمده است."[1]

مهمترين موانع خلاقيت :

الف) موانع فردي                         ب) موانع اجتماعي (مدرسه و خانواده)

1- موانع فردي:

برخي عوامل فردي كه باعث عدم رشد خلاقيت مي شوند عبارتند از : عوامل رواني ، بيولوژيك و فيزيولوژيك. [2]

 برخي موانع رواني و فردي كه در رشد خلاقيت تاثير دارند عبارتند از :

1- تاكيد بر محفوظات ذهني و حافظه

 2- ترس از شكست و ريسك پذير نبودن              

3- عدم شفافيت در اهداف                      

4- عدم اعتماد به نفس

5- نداشتن پشتكار و مقاوم نبودن              

6- خجالتي و كم رو بودن  

7- اعتقاد به ارثي بودن خلاقيت               

8- منفي گرايي و داشتن تصور منفي از خود                      

9- عدم تمركز ذهني                              

10- استراحت طلب بودن                        

11- انعطاف پذير نبودن

12- تمايل به هماهنگ بودن با ديگران     

13- عدم تحمل مخالفت و تضاد

 

2- موانع اجتماعي

1- عدم شناسايي و استفاده از مربيان خلاق و نوآور                        

2- مقاومت در برابر طرحهاي جديد                      

3- اجراي روشهاي تدريس سنتي             

4- برقراي مقررات خشك انضباطي                      

5- توجه به نمره گرايي به جاي توجه به فعاليتهاي نوآورانه

6- انتقاد مكرر از رفتار دانش آموز                       

7- عدم مشاركت فعال دانش آموزان در فعاليتهاي آموزشي             

8- بي توجهي به تخيلات دانش آموزان و عدم شناسايي علايق آن ها                       

9- نبود امكانات كافي براي رشد خلاقيت

علل ضعف انشا :

اشكالات مربوط به درس انشا در واقع از همان سالهاي اول دبستان كه كودكان اين درس را با جمله نويسي شروع مي كنند پديد مي آيد برخي از معلمان دانسته يا ندانسته كمترين اهميتي براي تمرينهاي كتاب فارسي قائل نيستند و پس از آنكه چند بار از روي درس خوانده شد شخصا پرسش ها را در كلاس پاسخ مي دهند تا دانش آموزان در كتابهايشان بنويسند اغلب دانش آموزان اين كلاسها چون متن درس را درك نكرده اند بديهي است كه قادر نخواهند بود جملات محكم و زيبايي بسازند يا برداشتهاي خود را از موضوع درس در چند جمله بنويسند يا بيان كنند اين دانش آموزان همان هايي هستند كه در سالهاي بعد براي نوشتن انشا شب هنگام به سراغ والدينشان مي روند تا صبح روز بعد در كلاس نمره ي خوبي به دست آورند .در حالي كه اگر انشا را به مثابه ي روح سيال و جريان ذهني دانش آموزان در نظر بگيريم مي بينيم بي توجهي به اين درس چه خسران عظيمي در بر دارد و تاكنون هم چه زيان عظيمي را متحمل شده ايم .و اما مهمترين علل ضعف دانش آموزان كه با روش دلفي گردآوري شده است عبارتند از:

  موضوعات انشا عموما تكراري و خسته كننده است و معلم توضيحي درباره ي موضوع انشا سر كلاس ارائه نمي دهد.

1-    به درس انشا و نگارش بهاي كمتري نسبت به دروسي نظير رياضي ، زبان ، فيزيك و .... داده مي شود و همين امر سبب كمبود در اين زمينه است.

2-    معلمين اهميت درس انشا را براي دانش آموزان بازگو نمي كنند و چه بسا دانش آموزان انشا را امري بيهوده تلقي مي كنند و انگيزه كافي براي اين درس ندارند.

3-     برخي دانش آموزان از نمرات كم انشاء سرخورده مي شوند و رغبتي به نوشتن دوباره ندارند و ديگر اينكه معلمين براي نوشتن انشا حجم خاصي را مشخص مي كنند به عنوان مثال مي گويند بايد بيشتر از ده خط بنويسيد. حال آنكه اين شيوه اشتباه است.

4-     دلسوزي بي جاي والدين در درماندگي فرزندان خود از نوشتن انشا كه با كمترين خواهش و اصرار فرزند خود از نوشتن انشا كه با كمترين خواهش و اصرار فرزند حاضر مي شود كار او را خود بر دوش بگيرند.

5-     بي توجهي به فرهنگ كتابخواني در اكثر خانواده ها به دليل گرفتاريها و مشكلات ، زيرا اگر پدر و مادر قسمتي از اوقات فراغت خود را صرف خواندن كتابهاي مفيد و سودمند كنند مي توانند عاملي براي ترغيب فرزند به امر مطالعه باشد.

6-     سطح مطالعه در ميان دانش آموزان بسيار كم است و آنها علاقه چنداني به خواندن كتابهاي مفيد غير درسي ندارند و همين كمبود اطلاعات باعث ناتواني آنها در نوشتن مي شود.

7-     ديده شده است دانش آموزي به علت اينكه نوشته اش خودش را راضي و خرسند نكرده از بيم دانش آموزان و احيانا تمسخر آنان ، سرزنش معلم و حتي نمره بد را به جان مي خرد و به بهانه اينكه انشايش را نياورده يا ننوشته، از خواندن انشا سرباز مي زنند و كم كم اين عقده در او شكل مي گيرد كه نمي تواندچيز خوبي بنويسد.

8-     استفاده هاي مكرر از اين ساعت درسي براي جبران دروس عقب افتاده.

10- عدم استفاده از وسايل كمك آموزشي مثل فيلم و تصوير و عدم تنوع ساعتهاي انشا.

انواع تفكر:

        قبل از اينكه به بيان راهكار هاي خلاقيت و روشهاي تقويت انشا بپردازيم ابتدا انواع تفكر را به اختصار توضيح مي دهيم: تفكر را مي توان به دو دسته همگرا و واگرا تقسيم نمود و تفكر واگرا به معناي ارائه راه حلهاي جديد در حل مساله است در تفكر واگرا خلاقيت مطرح است و تفكر همگرا به معناي ارائه راه حلهاي قديمي در برابر يك مساله است تفكر همگرا همان تفكر منطقي است. در تفكر همگرا امكان اشتباه نيست و در تفكر واگرا و خلاق به فرد فرصت اشتباه داده مي شود فردي كه داراي تفكر خلاق است سعي مي كند عناصر و اجزاي نامربوط را به هم متصل كند.                        

       در سيستم آموزشي اين دو نوع تفكر را مي توان به صورت موازي و از طريق فعاليتهاي مختلف پرورش داد. و لزوما يكي بر ديگري مقدم نيست. معلم مي تواند در يك درس، تفكر همگرا و منطقي را مطرح كند و در دروس ديگر از تفكر واگرا استفاده نمايد و به دنبال تقدم و تاخر نباشد. و معلم نبايد خود و يا دانش آموز را محدود به يك چارچوب خاص نمايد كه اين خود از موانع خلاقيت مي باشد.

 

 

راهكارهاي  پرورش خلاقيت  

1-    تشويق و ترغيب دانش آموزان و همكاران نوآور و خلاق

2-    توسعه روشهاي خلاقانه در امر تدريس

3-    ايجاد اتاق فكر در مدارس

4-    در صورت امكان گذراندن واحد درسي با عناوين خلاقيت و نوآوري

5-    برگزاري نمايشگاههايي از آثار خلاقانه همكاران و دانش آموزان

6-    معرفي چهره هاي خلاق و نوآور در سطح منطقه

7-    تقويت و آموزش مهارتهاي مثبت نگري و فراتر نگري

8-    توجه به ايده هاي جديد در مدارس و مهارت ايجاد مساله

9-    آماده سازي بستر مناسب براي نوآوري در فعاليتهاي گروهي دانش آموزان

شيوه هاي بهبود انشا:

1-    از محدود كردن دانش آموزان به موضوعي خاص بپرهيزيم و فكر او را در چارچوب و فضاي بسته اي قرار ندهيم چرا كه با دادن موضوعات تحميلي انشا به دانش آموزان از آن ها سلب آزادي كرده ايم و ذهنشان را مجبور كرده ايم كه مطابق ميل ما به جريان بيفتد و اين در ذهن پايدار نمي ماند بيشتر بايد از موضوعات اختياري و مورد علاقه دانش آموزان استفاده كنيم.

2-    بهتر است معلم ابتدا درباره موضوع انشا چند سطري براي دانش آموزان توضيح بدهد و مطلب را روشن كند چرا كه معلم ادبيات بايد الگوي تربيتي و آموزشي دانش آموزان باشد و در نوشتن انشا و قطعات ادبي بر همه اشراف داشته باشد.

3-    بايد دانش آموزان را به اين امر مهم آگاه كنيم كه نويسندگي و نگارش در زندگي شخصي و اجتماعي آنان نقش مؤثر و با ارزشي دارد و تمام اندوخته هايشان به چگونه نوشتن آنان بر مي گردد زيرا ضعف نگارش در ديدگاه مردم بيسوادي تلقي مي شود.

4-    توجه به محتواي انشا صرف نظر از حجم آن و در نظر گرفتن خلاقيت و ابتكار دانش آموزان.

5-    مطالعه والدين در منزل موجب تشويق فرزندان به اين امر مي گردد و اهميت مطالعه را برايش بيشتر آشكار مي سازد.

6-    بهتر است به طور مستقيم از انشاي دانش آموزان انتقاد نشود بلكه به او پيشنهاد بدهيم به عنوان مثال بگوييم اگر اين جا را اين گونه بنويسي بهتر نيست؟ و اين روش باعث مي شود كه دانش آموز فكر كند معلم از اول تا آخر انشايش را گوش مي كرده و براي سخن او اهميت قائل بوده است.

7-    عدم استفاده مكرر از ساعت انشا براي جبران درسهاي عقب افتاده ديگر.

8-    استفاده از وسايل كمك آموزشي مثل فيلم و تصوير.

9-    استفاده هر چه بيشتر از فضاي طبيعي در مقايسه با فشاي بسته كلاس.

10-نوشتن خاطرات روزانه به بهبود انشا كمك مي كند چرا كه مهارت در نويسندگي جز با تمرين امكان پذير نيست.

11-تشويق و تقويت نكات برجسته انشاي دانش آموزان .

12-تلاش شود تا انشا را بيشتر در كلاس بنويسند زيرا در خانه اغلب از بزرگترها كمك مي گيرند و از ذهن و فكر خودش كمتر استفاده مي كند.

13-بهتر است در جلسه هاي اول انشا هر ساعت يك قطعه خوب ادبي در كلاس خوانده شود كه داراي پيام و انديشه اي باشد تا دانش آموزان بدان سو هدايت گردند در اين مورد دكتر انزابي نژاد مي نويسند: "از دانش آموزان مي خواهيم كه با دقت فراوان به قطعه ي خوانده شده گوش مي كنند و پس از خواندن آن تا آنجا كه مي توانند عين قطعه يا مثال را بازنويسي كنند كه اين عمل باعث خوب گوش دادن دانش آموز مي شود و دقتش زياد مي گردد و براي اينكه نوشته اش نزديك به اصل باشد عبارات را به خاطر خواهد سپرد كه اين باعث تقويت حافظه هم خواهد شد". [3]

14- افراد غير متخصص به هيچ وجه به تدريس انشا نپردازند.

15-در كلاسهاي چهارم و پنجم دبستان و اول و دوم راهنمايي انشا در كلاس نوشته و خوانده شود و نقد و بررسي گردد.

16 - حتي الامكان هنگام تصحيح انشاغلطهاي نگارشي نيز تصحيح شوند.

16- دانش آموز را به ديدن عادت دهيم، تهيه گزارش از اردوها گردشهاي علمي و بازديد از مراكز علمي، فرهنگي و اقتصادي مفيد است.

17- به دانش آموزان اجازه دهيم از كار برخي ادارات گزارش كار تهيه كنند و به صورت گروهي در كلاس ارائه دهند.

18-از آنها بخواهيم داستانهاي كوتاه را خلاصه كرده و به صورت سخنراني در كلاس ارائه كنند تا از اين طريق پيشرفت گفتاري نيز حاصل گردد.

19-هر چند وقت يكبار سبك و شيوه نامه هاي اداري را به آنها آموزش دهيم.

20-شرح وقايع روزانه، توصيف صحنه هاي گوناگون طبيعت چون غروب، طلوع، رودخانه، دشت، و ... گام مهمي در رسيدن به اين مقصود است. [4]

21-بهتر است دانش آموزان هنگام هنگام خواندن انشاهر كدام صفحه كاغذ روي ميز گذاشته و به دقت به انشاي دوستان خود توجه كنند و نكات مورد نظرشان را به دوست خود گوشزد نمايند و معلم هم به كار آنها نظارت داشته و مطالبشان را اصلاح نمايد.

22-به دانش آموزان تاكيد شود پس از آنكه انشاي خود را تدوين كردن آن را با صداي بلند براي خود و اهل خانواده بخوانند تا در اصلاح آن از افكار ديگران بهره مند شوند.

23-به دانش آموزان انشاهاي دسته جمعي واگذار شود كه حالت پژوهش و تحقيق درباره موضوع خاص باشد تا روحيه پژوهشگري در آنها بوجود آيد.

24-دانش آموزان بايد در هر جلسه انشاو نوشته اي جالب و مفيد از كتابي، نشريه اي ، مجله اي با ذكر مآخذ و نام نويسنده عينا در دفتر خود بنويسند از اين رهگذر براي اينكه نوشته ي خوبي تهيه كند و دو سه مقاله خواهد خواند تا يكي را برگزيند و اين دانش آموز را به يادداشت كردن و سند دادن عادت مي دهد چرا كه لازمه درست انديشيدن و انديشه را درست بيان كردن تمرين و ممارست است. [5]

25-دانش آموزان را متوجه كنيم كه امر نگارش با زبان گفتاري متفاوت است و نوشتن كلمات به صورت گفتاري در انشاي آنان درست نيست اما در جمله هايي كه عينا از كسي نقل مي شود اشكالي ندارد.

26-يكي از مواردي كه بايد مورد توجه قرار گيرد مسئله سخنراني و حضور طبيعي دانش آموز در جمع دوستان خود است كه سخنراني خود نوعي ايجاد فرصت براي اظهار نظر از سوي شاگردان است كه در بروز و پرورش استعدادها و تواناييهاي آنان تاثير بسزايي دارد اين برنامه اگر در جلسات اول با گرمي استقبال شود بي شك پس از چند جلسه دانش آموزان علاقه مند خواهند بود كه سخنران جلسه آينده باشند به خصوص كه معلم براي اين كار ارزش نمره اي منظور دارد.[6]

27-در پايان اينكه به دانش آموزان ياد دهيم كه هر اندازه مي توانند، بيشتر و دقيقتر بينديشند چون همان اندازه نوشته آنان پسنديده تر خواهد بود و ساده و روان بنويسند زيرا هر چه تفكر آنان منطقي تر و منظم تر باشد، انشاي مورد نظر برجسته تر خواهد شد.

روشهاي عملي خلاقيت :

           قبل از اينكه به بيان شيوه هاي نوين تدريس انشا بپردازيم روشهاي عملي پرورش خلاقيت را بر    مي شماريم چرا كه ارتباط اين دو با يكديگر انكار ناپذير است و چه بسا خود انشا يكي از روشهاي پرورش خلاقيت است.

1- داستان گويي و قصه پردازي : از كودكان بخواهيم كه داستان يا قصه بنويسند

 2- شرح حال نويسي و انشا نويسي 

 3- امور هنري از قبيل نقاشي : براي مثال كودك مي تواند نقاشي آزاد بكشد و تخيلاتش را روي كاغذ بياورد.  

4- استفاده از روشهاي تدريس متنوع : در تدريس موارد مختلف،‌هيچ گاه نبايد از روش و الگوي واحدي استفاده نمود، نبايد افكار قالبي در كودكان ايجاد كنيم و پرسشها و پاسخها در كلاس درس بايد آزاد باشد نه قالبي و محدود.

 5- ايجاد فرصت براي يادگيري اكتشافي : به كودكان اجازه دهيم كه اطلاعات معلم را به طور شخصي كشف نمايند.

 6- تشويق دست آوردهاي خلاق كودكان : در صورت نشان دادن كاردستي و داستان حتما كودك را تشويق كنيم و اجازه انتقاد سازنده و فرصت رد نظريات علمي را به او بدهيم . در زمينه پرورش خلاقيت مي تواتن گفت معلم خوب كسي است كه به دانش آموزان فرصت رد نظريات و قوانين علمي پذيرفته شده را بدهد. "خلاقيت گل لطيفي است كه تحسين آن را به شكوفايي وا مي دارد و مايوس كردن غالبا آن را در غنچه مي خشكاند." [7]

7-بيان شرح حال و زندگي بزرگان:براي مثال،ما مي توانيم طي فيلمي كوتاه،نحوهي خلاقيت افرادومشكلات آنها را به نمايش در آوريم.

شيوه هاي نوين آموزش انشا:

در سيستم آموزشي ،بايد دست معلم به اندازه ي كافي باز گذاشته شود،ساختار نظام آموزشي نبايد معلم را محدود به ارائه ي درس نمايد،بايد امكانات مناسبي به منظور پرورش خلاقيت هاي كودكان ارائه داده شود و معلم اجازه مانور داشته باشد تا به منظور پرورش خلاقيت ،از حداقل زمان،حداكثر استفاده را ببرد.در اين زمينه،فعاليت هاي فوق برنامه از اهميت بسزايي برخوردار مي باشد.

1-  روش بارش مغزي:                                                                                                      يعني اينكه معلم سوالي را مطرح مي كند و به دانش آموزان اجازه مي دهدتا كليه نظراتي را كه به ذهنشان مي آيد بيان كنند(خوب يا بد).نظرات آنها به هيچ وجه مورد ارزيابي قرار نمي گيرد.در نهايت پاسخهاي آنها كه روي برگه نوشته شده است،جمع آوري مي گردد،معلم با مقايسه تمام راه حلها،بهترين پاسخها را بر مي گزيند واز اين طريق ذهن به سمت سيال شدن سوق داده مي شود.

 يا يك موضوعي را پاي تخته براي دانش آموزان مي نويسيم و هر يك از دانش آموزان با توجه به اطلاعاتي كه در اين زمينه دارند جمله اي را بيان مي كنند خلاصه جملات روي تخته يادداشت مي شود و در پايان دانش آموزان هم جملات بيشتري فرا مي گيرند وهم ذهنشان فعالتر مي شود. يا گاهي اوقات چند جمله براي يك موضوع بيان مي كنيم و از دانش آموزان مي خواهيم آن  را كامل كنند به عنوان مثال براي گفتگو با تخته سياه اين گونه به دانش آموزان كمك مي كنيم." اي سپيد نماي سيه روي كه از اصل خود بريده اي و از جنگل  و جوي دور افتاده اي ضربه هاي تبر و شكنجه هاي اره را تاب آوردي و از پوست خود بدر شدي و به ديوار هر كلاس آويزان شدي تا انسان ها را با خطوط سفيد و سعادت دو جهان آشنا كني."[8] در اين جا دانش آموزان هر جمله اي  را كه در ذهن دارند باز گو مي كنند.

2-   جان بخشي:

يكي از كارهاي ديگر كلاس انشا جان بخشي به اشياء است بدين صورت كه يك كلمه را مي دهيم كه به آن جان بدهد و با آن حرف بزنند به طور مثال كلمه پنجره را مي دهيم اگر او بگويد  "پنجره راه رفت اشتباه است." ولي مي تواند بگويد: پنجره به داخل كوچه نگريست. اين عضوي كه به پنجره داده  عاقلانه است و با منطق سازگار است. يا در مورد صندلي اگر بگويد: صندلي چشم دارد اشتباه است. ولي مي گويد: صندلي محكم پاهايش را به زمين چسبانده بود. و اين پذيرفتني و قابل پذيرش است. از اين طريق ارتباط اشياء با برخي ويژگيهاي نزديك به آن براي دانش آموز جا مي افتد و وجه تشابهي براي آن مي يابد.

                       

۳-  روش بديعه پردازي : اين روش بيشتر در دوره ي ابتدايي به كار ميرود و منظور از آن،برقراري ارتباط بين امور به ظاهر نا مربوط مي باشد.روشهاي مورد كاربرد در بديعه پردازي عبارتند از:

1-3- روش قياسي شخصي :

        در اين روش معلم دانش آموز راتر غيب مي كند تا خود را به جاي چيزي بگذارد كه هيچ ارتباطي به او ندارد و كاركرد فرضي خود را توصيف نمايد. به طور مثال،يك شيميدان مي تواند،خود را به جاي مولكول هاي اتم بگذارد.

         يا به مناسبت عيد نوروز يكي از وسايل سفره هفت سين را انتخاب مي كنيم و به دانش آموزان      مي گوييم شما به وسايل سفره نگاه كنيد، حال شما به جاي يكي از وسايل سر سفره هفت سين بنشينيد و خودتان را در موقعيت آن قرار بدهيد . دانش آموز مي شود ماهي قرمز داخل تنگ آب يا چون آينه سر سفره قرار مي گيرد زماني در اين روش دانش آموزي كه به جاي آينه بود به من گفت: من از همه قشنگ ترم چرا كه من چهارده سين دارم و شما هفت سين داريد.

 گاهي با يك عكس جالب در روزنامه يا جاي ديگر مي تواند به يك موضوع نوشتاري تبديل شود زماني در روزنامه به عكس برخورد كردم كه تصويري از طبيعت داشت و پسركي نردباني را گذاشته بود تا به آسمان برود  به دانش آموزان گفتم اگر شما يك نردبان جادويي داشتيد و به جاي اين پسرك بوديد به كجا مي رفتيد بچه ها خودشان را در آن موقعيت قرار مي دادند و هر كدام جملات زيبايي مي گفتند.

2-3-روش قياس مستقيم:

در اين روش معلم از دانش آموز مي خواهدكه دو امر كاملا نامربوط را با يكديگر مقايسه نمايد.براي مثال،از كودك مي پرسد كه پوست بچه گربه نرم تر است يا يك زمزمه؟در واقع اين سوال به اين معناست كه آن دو مساله چقدر با هم متفاوتند.

3-3-روش تعارض متراكم:

در اينجا يك پديده يا امر واحدي را با دو واژه كاملا متعارض،مانند:دوست-دشمن،زندگي بخش -كشنده،توصيف مي كنيم.يا مي توان از دو موضوع كه به هم نمي خورند وشايد خنده دار نيز باشند،استفاده نمود.مي توان يك امر واحدرا در دو چار چوب فكري كاملا متفاوت قرار داد.هر چه تفكيك اين دو مسئله از هم جذابتر باشد،موجب انعطاف پذيري بيشتر ،تعميق مفاهيم و درك پديده ها در دانش آموزمي گردد.

4-  شيوه جمله سازي و ربط دادن جملات به يكديگر:

به طور مثال به  دانش آموزان موضوعي مثل عاشورا مي دهيم و از آن ها مي خواهيم آنچه را كه در روضه ها و مجالس و يا راديو و تلويزيون در مورد عاشورا شنيده اند بنويسيد يا چند كلمه را كه با عاشورا به ذهن مي آيد بگويند آن ها كلمات جدا جدا مي گويند مثل: خيمه، شمشير، گهواره و ... بعد اين كلمه ها را زير هم مي نويسند و با هر كدام جمله مي سازند حال چند جمله بي ربط داريم. مي گوييم اكنون اين جملات را به هم ربط بدهيد. به عنوان مثال: يك جمله اين بود كه" خواهرم در گهواره خوابيده بود" يا براي خيمه گفتند: خيمه هاي فرزندان امام حسين(ع) در روز عاشورا دركربلا سوخت. حال به آنها مي گوييم بين اين جملات يك ارتباط برقرار كن. گفتند: علي اصغر كه در گهواره خوابيده  بود مثل خواهرم بود. اين مرتبط كردن جملات ظاهرا بي ربط با يكديگر ذهن دانش آموز را به تفكر وا مي دارد و موجب خلاقيت او  مي شود.

5-    داستان سرايي با استفاده از جمله و عكس :

هميشه دانش آموزان را وادار به نوشتن نمي كنيم گاهي اوقات به  دانش آموزان مي گويیم،جمله اي بگويند و نفر بعد جمله ي نفر قبلي را كامل مي كند تا وقتي كه به نفرات آخر مي رسد يك داستان زيبا ساخته مي شود كه در هيچ كتابي نيامده است و با استفاده از تخيل دانش آموز اين داستان شكل گرفته است. يا بعضي وقتها چند برگ روزنامه سر كلاس مي آوريم و از دانش آموزان مي خواهيم هر عكسي را كه خوششان مي آيد جدا كنند. بعد آن عكسها را كنار هم بچسبانندو  براي آن يك داستان بسازند. صحنه ها را دارند و شخصيتهاي هر داستان جايشان را عوض مي كنند.

6-  بازي و انشا :

   گاهي اوقات مي گوييم بياييد بازي كنيم مثلا چه كسي مي تواند يك جمله بگويد كه نقطه نداشته باشد مي گويند لاله گل دارد. يا از آنها مي خواهيم، يك جمله سه بخشي بگويند و در پايان اين جملات را به هم ربط مي دهيم مغز دانش آموزان در اين گونه كلاسها آزادانه و بدون اجبار در هر خط فكري مي رود.  مي بينيم كه هريك از اين روشها به گونه اي موجب پرورش خلاقيت مي شود.

 

 منبع:   آموزش انشای فارسی     نوشته:زکیه رشید آبادی